پیچ پلیسی !
کم کم داره جات تنگ میشه و یه جورایی حرکتات خیلی بهم نزدیک شده !هه ! منظورم اینه که ... دیگه اصلا حرکت بکنی یا نکنی حس کردنت هیچ کاری نداره ! همش یه طرف شکمم به وضوح قلمبه تره ! بیشتر وقتا کج و کوله ست شکمم! گاهی که کش و قوس میدم تنم رو یا طاقباز خوابیدم و دارم میچرخم ، تو پیچ و تابا قشنگ کله ی سفت و قلمبه ت میاد زیر دستم ! دیشب خیلی محسوس بود ... وای یهو همه احساساتم با هم یه جا جمع شد ! ترس و عشقولانه ! و گیجی و منگی و خلاصه نمیدونستم چه کنم !هه هه هه ! آخرم نوازشت کردم و کلی قربون صدقه ت رفتم و آروم به چرخیدن ادامه دادم . هنوز اون تو جات فیکس نشده ، و چرخیدن هات کاملا واضحه! البته کم...
نویسنده :
مامان
3:50